سیاه قلم های مترسک دیوونه

تخلص ادبی " مترسک دیوونه"

تخلص ادبی " مترسک دیوونه"

سیاه قلم های مترسک دیوونه

یاران همراه :

مزرعه من سال هاست پا بر جاست
در چهار فصل سال

مترسک دیوونه در چهارمین روز از نخستین ماه چهارمین فصل سال زاده شد
نامش مجتبی گذاشتند
شعر که نه سیاه هایش را سال هاست اینجا مینگارد و دفتر پاره های دلش
مخاطبی غیر حقیقی دارد
به بزرگی و مهربانی تمام عشق ها
گاه خاتون و گاه بانوووو میخوانمش
او حریم امن مترسک دیوونه است
نباشد قلم مترسکی نیست .

مدتیست اسباب کشی کرده ایم از ( http://sotoudeh.blogfa.com ) به این سرا
در این سرا هستیم نامعلوم
و عشقمان
بی تاااااست
تا ندارد ....


قدومتان بر تیام مترسک

آخرین نظرات
پیوندها

نذر کرده ام....


یک روزی که خوشحال تر بودم


بیایم و بنویسم که


زندگی را باید با لذت خورد


که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید


و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد


یک روزی که خوشحال تر بودم


می آیم و می نویسم که


این نیز بگذرد


مثل همیشه که همه چیز گذشته است و


آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است


یک روزی که خوشحال تر بودم


یک نقاشی از پاییز میگذارم ,


که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست


زندگی پاییز هم می شود ,


رنگارنگ , از همه رنگ , بخر و ببر


یک روزی که خوشحال تر بودم


نذرم را ادا می کنم


تا روزهایی مثل حالا


که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است


بخوانمشان


و یادم بیاید که


هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد


و


هیچ آسیاب آرامی بی طوفان...

مترسک دیوونه

سیاه قلم ها

نظرات  (۱)

zebast

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی