سلام
ای قلم
سلام بر تو ای یار قدیمی و تنها پناه تنهایی من
سلام خوبی جان دل
میدانم ، نیازی به گفتن نیست
میدانم بیش از حد نامردم
مرا نمیخواهم که ببخشی
فقط آمدم بگویم
دل تنگت شده ام
ای تنها پناه روزهای سخت من
دلتنگ ترین منم
و تنها ترین ...
دل تنگ تمام ساعاتی که تو پناهم بودی و من با تو تنهاییم را نمیفهمیدم
دل تنگ شاید
به حد تمام روزهای عمرم
ثانیه های بی تو
چه بی منفعت میگذرد
و مرا چه بی حوصله
بی تو
داشته هایی که تو میانشان حاکم نباشی
داشتن نیست
نداشتنیست که فکر میکنی داری
و من تنها ترین ندانم کار نداشته های عالمم
من همان خاتون نویس که این روزها نمینویسد