سیاه قلم های مترسک دیوونه

تخلص ادبی " مترسک دیوونه"

تخلص ادبی " مترسک دیوونه"

سیاه قلم های مترسک دیوونه

یاران همراه :

مزرعه من سال هاست پا بر جاست
در چهار فصل سال

مترسک دیوونه در چهارمین روز از نخستین ماه چهارمین فصل سال زاده شد
نامش مجتبی گذاشتند
شعر که نه سیاه هایش را سال هاست اینجا مینگارد و دفتر پاره های دلش
مخاطبی غیر حقیقی دارد
به بزرگی و مهربانی تمام عشق ها
گاه خاتون و گاه بانوووو میخوانمش
او حریم امن مترسک دیوونه است
نباشد قلم مترسکی نیست .

مدتیست اسباب کشی کرده ایم از ( http://sotoudeh.blogfa.com ) به این سرا
در این سرا هستیم نامعلوم
و عشقمان
بی تاااااست
تا ندارد ....


قدومتان بر تیام مترسک

آخرین نظرات
پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رها» ثبت شده است

وقتی ِ که یه دختر بچه چهار ساله باشی ،پسر همسایه تون برا ارضا شدن از تو سواستفاده کنه ..

وقتی ِ که اول بلوغت باشه ولی مادرت روش نشه بهت تعلیم بده و بری از یه هم سن و سال خودت که هیچ تجربه ای نداره بپرسی و ....

وقتی ِ که وقتی یه  پسر تو یه گوشه ای خفتت میکنه از ترس ابروت و تهمت،جرات نداری جیغ بزنی.

وقتی ِ که انقدر ذهن اطرافیانت بسته باشه که نتونی در مورد جنس مخالفت ازشون سوال کنی و خلاهای فکریتو پر کنی.

وقتی ِ که وقتی در مورد مسایل جنسی میای سوال کنی، تهمت هرزگی بهت زده میشه .

وقتی ِ که وقتی از سر خریت باکرگیتو ازت میگیرن، جرات نداری بری شکایت کنی و یا حتی به خانوادت حرفی بزنی.

وقتی ِ که وقتی باردار میشی دیگه به عواقب سقط و نابودیت فکر نمیکنی فقط میخوای ابروتو نگه داری .

وقتی ِ که خیلی راحت همه بهت انگ فاحشگی میزنن بدون اینکه فکر کنن اگر تو شهری فاحشه ای هست ،صدقه سر مردایی که بخاطر نیازشون تن به هر جنایتی میزنن و فاحشه رو خدا فاحشه نکرد.

مترسک دیوونه