دلم آغوشت را میخواهد
آغوشی برهنه از تمام نبودن ها و نشدن ها
آغوشی بی مانع
دلم بوسه های داغ داغ میخواهد
دلم دخول میخواهد و رهایی، دخول گرمای قلبت به سنگ سخت و سرد وجودم
دلم عطر موهایت را میخواهد و آرامش پرواز در رویای گیسوانت را
دلم حرارت لب هایت را میخواهد و سرمای سر انگشتانت لابلای زاویه های وجودم
دلم جنون میخواهد و تو...
دلم تو را میخواهد و خلاص خاتونم ....
م.ستوده | شهریور 93 | عاشقانه های یک دیوانه لابلای سطرهای شهر غریب