سیاه قلم های مترسک دیوونه

تخلص ادبی " مترسک دیوونه"

تخلص ادبی " مترسک دیوونه"

سیاه قلم های مترسک دیوونه

یاران همراه :

مزرعه من سال هاست پا بر جاست
در چهار فصل سال

مترسک دیوونه در چهارمین روز از نخستین ماه چهارمین فصل سال زاده شد
نامش مجتبی گذاشتند
شعر که نه سیاه هایش را سال هاست اینجا مینگارد و دفتر پاره های دلش
مخاطبی غیر حقیقی دارد
به بزرگی و مهربانی تمام عشق ها
گاه خاتون و گاه بانوووو میخوانمش
او حریم امن مترسک دیوونه است
نباشد قلم مترسکی نیست .

مدتیست اسباب کشی کرده ایم از ( http://sotoudeh.blogfa.com ) به این سرا
در این سرا هستیم نامعلوم
و عشقمان
بی تاااااست
تا ندارد ....


قدومتان بر تیام مترسک

آخرین نظرات
پیوندها

او دوست بود با کلمات و ستارگان
بر برجی از فلز، شب خاموش پادگان
می­خواست نامه­ای بنویسد، ترانه ­خواند
تا ماه را به خواب کند، مثل کودکان:
دلتنگ نیستم که بپرسی برای که؟
عاشق که نیستم که بگویی چرا جوان؟
این ابرها برای تو بالش کن و بخواب
ماه عزیز، ماه جوان، ماه مهربان!
سرباز، فکر کرد به یک روز خط خطی
سرباز، فکر کرد به شبهای امتحان
آوازهای زخمی ســــرباز، تا سحر
تکرار شد، ستاره ستاره، دهان دهان
وقت سحر که بین شب و روز می­کند
پوتین تابه­تای خودش را به پا جهان
ســرنیزه­ی هزار ستاره، به سمت او
چرخید و دســت بند زدش ماه دیده­بان
تا عصــــــر، در ادامه­ی آواز او چکید
از ابرهای ســـوخته ، نعــش پــرندگان...

 

از : محمد سعید میرزایی

مترسک دیوونه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی