آرام قدم هایت را میشمارم
یک
دو
سه
می ایستی و به عقب مینگری
من زل زده ام به تو
میخندی و قدم هایت را ادامه میدهی
چهار
پنج
شش
هفت
بازهم به عقب مینگری
و من به مرد بودنم
با غرور مینگرم
مردی که نگهبان زنیست که
عاشقانه دوستش دارد
و تو به زنانگیت با غرور مینگری
که
زنی هستی
نجیب و آزاد
من به تک تک گام های تو ایمان دارم
و تو به نگاه های من
آرام گیر در آغوشم
که آغوش تو مرا رهاییست
خاتونم
مجتبی ستوده | 8 اسفند 92 | غرور آدمی