آغوشت زاویه ایست
بین من
و نفس های تو
دم و باز دم هایی
که گویی
آغاز گر معاشقه ایست
معاشقه ای پرِ دم
پرِِ باز دم
معاشقه ای که با بوسه های داغ
و بی پروای من آغاز
و با نفس های تند و کش دار تو پایان نخواهد گرفت
آنجا آغاز است
آغاز شبی که
گیسوانت را
بو میکشم تا خود صبح
شبی که دیگر
خواب به چشمانم نخواهد آمد
شبی که برهنگی را حجابیست
و سپیدی تن تو نوریست
بر تمام تاریکی وجود من
عاشقانه مینویسم
برای تو جان دلم ، خاتونم
م. ستوده(93/9/10)