جا مانده هایی از مجتبی
که دیر یادشان افتادم...
( رفتن ، ماندن ، نبودن ، 25 هر ماه ، خاتون ، فندق ، من)
با مخاطب
بی مخاطب.......
برای خودم
برای تنهایی های خودم ...
رفتن های بی برگشت برای هیچ یک پوچ بزرگ
ماندن های چون مترسک ، استوار و با یک پا
نبودن هایی که بودنش آرزوست
25 های تلخ و درد آور
خاتون الهه زیبای من ، رویایی شیرین
فندق ، تنها دل خوشی این روزهایم
من، منی نمانده
مجتبی ستوده |11 فروردین 92 | جا مانده های مترسک